باران

برای زندگی بهتر

باران

برای زندگی بهتر

مجسمه

می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد.
این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه سنگ مرمر بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ نمی گفت.
روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید.
از اطرافیان در مورد پسر پرسید. به او گفتند که او چهار ماه است هر روز به حیاط کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید.
شاهزاده دلش برای پسرک سوخت. کنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جای بیکار نشسستن و زل زدن به این تخته سنگ، بهتر است برای خود کاری دست و پا کنی و آینده خود را بسازی.»
پسرک در مقابل چشمان حیرت زده شاهزاده، مصمم و جدی به سوی او برگشت و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد: «من همین الان در حال کار کردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد.

شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن تخته سنگ یک مجسمه با شکوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه ای که هنوز هم جزو شاهکارهای مجسمه سازی دنیا به شمار می آید.

نام آن پسر (( میکل آنژ )) بود.

قبل از شروع هرکارفیزیکی بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد،حتی اگر زمان زیادی لازم باشد.

نظرات 3 + ارسال نظر
ثاقب زهرا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:42 ب.ظ http://saghebezahra.blog.ir/

با سلام و خسته نباشید
وبلاگتون فوق العاده است
لینکتون کردم.
http://saghebezahra.blog.ir

محمودرضا شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:26 ق.ظ

سلام
جالب و تاثیر گذار .

nasrin جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ب.ظ

matalebe ghashangi mizarid mamnoon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد