باران

برای زندگی بهتر

باران

برای زندگی بهتر

اوبونتو


یک پژوهشگرانسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود
هنگامی که فرمان دویدن داده شد ، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید وگفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود،چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند ": اوبونتو"* ؛ به این معنا که: "چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحت اند"؟

اوبونتو" در فرهنگ "ژوسا" یعنی : من هستم، چون ما هستیم"

 در یک سازمان هم اگر تفکر مدیر و کارمندان بر این اصی استوار باشد که سازمان وجود دارد و ما در کنار آن وجود داریم؛ تمامی کارکنان و پرسنل بقای خود را در گرو بقای سازمان یا کارخانه یا... می بینند و با تمام وجود برای پیشرفت آن تلاش می کنند.

نظرات 2 + ارسال نظر
مهاجر دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ب.ظ http://mohajerane-asemani.blogsky.com

مطلب آموزنده ای بود
اگر نام این داستان را من بخواهم انتخاب کنم:
کودکان بزرگ و انسان شناسی کوچک

هومن سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ http://boomrang.loxblog.com

سلام
داستان هایی که میذاری خیلی زیباست.من قبلا چند تا از داستان هات رو توی وبلاگم گذاشته بودم(با ذکر منبع)
آدرس وبلاگت توی یک کتاب موبایل بود
به هر حال موفق باشی
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد